مذهبی - ****شهدا شرمنده ایم**** شهدا شرمنده ایم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اوقات شرعی
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28
u ****شهدا شرمنده ایم****

امام صادق علیه السلام این دعا را به من داد : «سپاس خدایی را که صاحب حمد است و شایسته و نهایت [عبدالرحمان بن سیابه]

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 236809

:: بازدیدهای امروز :30

:: بازدیدهای دیروز :53

vپیوندهای روزانه

سایت مراجع معظم تقلید و علماء شیعه [154]
بهترین یادگاری [237]
بروبچ قمی حالشو ببرن [209]
فارسی نگار [80]
کانون هادیان امت (مسجد امام هادی قم) [115]
.: جدول لیگ برتر :. [162]
دیکشنری [158]
استقلالیها [542]
ایران ورزشی [159]
روزناما خبرورزشی [227]
به لحظه ترین اخبار فوتبال ایران [164]
هیئت انصارالمهدی [218]
جگر داری بیا تو [482]
[آرشیو(13)]

vدرباره من

****شهدا شرمنده ایم****

مدیر وبلاگ : مهدی بهمنی[186]
نویسندگان وبلاگ :
داداش کوچولو
داداش کوچولو (@)[8]

عبدالله
عبدالله (@)[22]


گاه سکوت یک دوست معجزه میکنه ، و تو می آموزی که همیشه ، بودن در فریاد نیست

vلوگوی وبلاگ

****شهدا شرمنده ایم****

v لینک وبلاگ دوستان

دشت جنون
اس ام اس عاشقانه
بنده ی خدا
یک کلمه حرف حساب
اردبیل شهری برای همه
دوباره سبز می شویم...
نور
جاده خاطره ها
بانک مقالات روانشناسی
صفحات انتظار در فراق گل نرگس
سوز و گداز
طلبه میلیونر
کشکول
حسن تنهاترین سردار دنیاست
.: شهر عشق :.
پر شکسته
* امام مبین *
منتظر ظهور

v لوگوی وبلاگ دوستان
















vفهرست موضوعی یادداشت ها

فناوری اطلاعات[116] . موبایل و ترفند[5] . فوتبال[3] . عکسها و تصاویر جالب[2] . ترفند[2] . کامپیوتر[2] . ویندوز[2] . کامپیوتر . کلیپ بورد . کفش . مایکروسافت . مجتبی جباری . مرورگر . نرم افزارهای عیب یابی . همجنس‌بازی . واعظی آشتیانی . وسواس . ترفندستان . حافظه . روسپیگری . سکس . سوسک . سیستم عامل . شهادت . شهدا . شیطان . عجیب‌ . عطار . عید غدیر خم . غزه . فاطمه معصومه . فراکسیون . فوق العاده . فیلمهای سکسی . قطبی . SMS . آبی . استقلال و منصوریان و امیر قلعه نویی و داش علی منصوریان . اسقلالی . اعتیاد . اعیاد و عزاداریها . المپیک . المنتظر . امام رضا(ع) . امام صادق . امیر قلعه نوعی . اینترنت . اینترنت اکسپلورر . بسیجی . بیت‌المال . پرسپولیس . تجاوز جنسی .

vمطالب قبلی

فمژناوری اطلاعات
دانشگاه مجازی
ایمیل و اینترنت
عکسها و تصاویر جالب
مذهبی
عاشقانه
اجتماعی
ورزشی
مناسبتها
متفرقه
اس ام اس
داستان و مطالب جالب
علمی
سیاسی

vآهنگ وبلاگ

vوضعیت من در یاهو

یــــاهـو

vاشتراک در خبرنامه

 

! کربلای جبهه ها یادش بخیر

یکشنبه 87/1/4 :: ساعت 9:57 صبح

اروند کنار

اروند کنار از بزرگترین رودهای جهان است که از اتصال دو رود دجله و فرات تشکیل می‌شود و در منطقه خرمشهر، کارون نیز به آن اضافه می‌شود. این رودخانه که از انتهای جزیره بوارین مرز مشترک ایران و عراق را تشکیل می‌دهد و در دوره عثمانی و همچنین بعد از تشکیل کشور عراق مورد مطامع همسایه غربی ایران بوده است. این مناقشه با قرارداد 1975 الجزایر هموار شد ولی رژیم عراق با لغو آن در شهریور 1359 و تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی قصد تسلط و تثبیت حاکمیت بر آن را داشت که موفق نشد و مجددا با پذیرش قرارداد 1975، مالکیت مشترک ایران و عراق را پذیرفت.

 

ادامه مطلب...

¤نویسنده: مهدی بهمنی

? نوشته های دیگران()

! مجیدی: اگر روشنفکران سکوت نمی‌کردند، امروز جسارت به پیامبر و قرآ

شنبه 86/12/25 :: ساعت 3:18 عصر

مجیدی: اگر روشنفکران سکوت نمی‌کردند، امروز جسارت به پیامبر و قرآن نمی‌رسید

خبرگزاری فارس: مراسم معرفی و تقدیر از برگزیدگان انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان در جشنواره فیلم فجر برگزار شد و سه فیلم آوازگنجشک‌ها، به‌همین سادگی و فرزند خاک از سوی داوران این انجمن برگزیده شدند.

ادامه مطلب...

¤نویسنده: مهدی بهمنی

? نوشته های دیگران()

! ای بی وفا زمونه ...

شنبه 86/12/18 :: ساعت 10:44 صبح

حسنک، ریزعلی، کبری، پترس، کوکب خانم، چوپان دروغگو و....

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت میزند. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد کبری گفت که تصمیم بزرگی گرفته است. کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند چون او با پترس چت میکرد. پترس همیشه پای کامپیوترش نشسته و چت می کند. روزی پترس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود. او نمیدانست که سد تا چند لحظه دیگر می شکند و از این رو در حال چت کردن غرق شد. برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود. ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما وصله نداشت ریز علی سردش بود و دلش نمی خواست که لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله دردسر نداشت. قطار به سنگها برخورد کرد و منفجر شد. کبری و مسافران مردند. اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد. او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله مهمان را ندارد او حتی پول ندارد شکم مهمان را سیر کند او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد. او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد.


¤نویسنده: مهدی بهمنی

? نوشته های دیگران()

! شهید گمنام

سه شنبه 86/3/15 :: ساعت 2:24 عصر


« ققنوس را مرگ نیست »

در گلستان شهدا  قطعه کوچکی است از گروهی از خفتگان در خاک ؛ قبرهایشان سفیدرنگ است و به جای عکس‌هائی که نشانی از این خفته ابدی بدهد تصویری است از گریه حضرت زینب (س) آنگاه که اسب اباعبدالله الحسین (ع) مالامال از خون به نزد کاروان شهادت بازگشت و زنان ، شیون‌کنان گرداگرد آن اسب بی‌صاحب بازگشته ، حلقه زدند و به عزاداری پرداختند . بر روی آن قبرها نه نامی می‌بینی و نه نشانی ؛ نه گاه تولدشان هویداست و نه گاه رفتنشان ؛ تنها چیزی که در این میان عیان است آن است که اینان « ایرانی » بودند و دیگر هیچ . اینجا قطعه « شهدای گمنام » است ….

جز آنانکه « نام‌آوری » در « بی‌نامی » یافته‌اند گروهی دیگر نیز اما هستند که تنها نشانی‌شان عکس‌هائی است که به ردیف در کنار باغچه ‌ها خاموش و تنها رهگذران را می‌نگرند . از اینان جز همین نام و عکس هیچ نشانی از جبهه‌ها بازنگشته است .

مدتهاست به گلستان شهدا نرفته‌ام . توان و روی رفتن ندارم . سرافکنده‌ام از آنچه در این روزگار جاری است . آنان با چه هدفی رفتند ؟ غایت مطلوبشان چه بود ؟ امروز در کدامین پلکان آن آرمان ایستاده‌ایم ؟ شرمسارم از آنکه علی‌رغم تلاش‌هایمان همچنان اندر خم اولین کوچه‌های بهروزی و رفاه و آسایش مانده‌ایم و جامعه‌مان با آنچه آنان در پی آن جان عزیز خویش را فدا کردند فاصله‌ها دارد . « بی‌عدالتی » است که در هر کوی و برزن موج می‌زند . « عدالت » است که در هر نقطه‌ای از این سرزمین که وارد می‌شوی قربانی می‌شود ….

می‌گویند خواندن اسامی روی قبرها حافظه را ضعیف می‌کند اما آن اسامی بیش از آنکه حافظه را ضعیف کند آنرا از سستی و کاهلی به‌در می‌آورد . به یاد می‌آورد که آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد و تمام !

گورستان طریق « اعتدال » را می‌آموزاند که اگر به گاه غره شدن و شعف از موفقیتی پای در آن بگذاری عاقبت خویش به چشم می‌بینی و آرام می‌شوی که یار بودن بخت امروز را ابدی نپنداری و فردا روز را نیز در نظر آوری ، آنهنگام نیز که از آلام و رنجهای دنیا در اندیشه‌ای و مکانی را می‌جوئی برای تسکین بهترین جاست اینجا ، که باز عاقبتت را یادآور می‌شود و پایان تمام دردها و محنت‌ها را و همین آرامت می‌کند که بر مصیبتی صبر کنی زیرا همه چیز پایان یافتنی است .

هنگامی که به این گور ها می‌نگرم به خصوص شهیدان گمنام را که در کنارشان کمتر کسی است که فاتحه‌ای نخواند بی‌اختیار به خود می‌گویم : بعد از آنها ما چه کردیم ؟ بلافاصله پس از طرح این پرسش اما چهره‌ آنانی را به یاد می‌آورم که به گاه بازگشت پیکر شهدا به روی تابوت‌ها می‌افتند و اشک می‌ریزند و نوحه می‌کنند . اما من از جنس آنان نیستم اما پرسشم با آنها یکی است و البته پاسخمان متفاوت . آیا ققنوسی دیگر از خاکستر این ققنوس‌های آرمیده در خاک بر خواهد خواست که داد ظالم را از مظلوم باز ستاند ؟

دلم پُر است ولی دیده‌ام ز اشک تهی است

چـــه آفتی اســت غمیـــن بودن و نگرییـــدن

¤نویسنده: مهدی بهمنی

? نوشته های دیگران()

! کربلا رفتن خون می خواهد

شنبه 85/10/23 :: ساعت 10:41 عصر

«بسم رب الحسین و بسم رب المهدی»

 

امروز داشتم به خیمه گاه فکر میکردم. به خیمه گاه حسین (ع) که چطوری طمعه اتشِ حقارت ناجوانمردان شده بود و حادثه عاشورا و ..........

 

داشتم فکر میکردم چه مردم پست و بی لیاقتی اون زمون زندگی میکردن... اگه مرد بودن چطور به خودشون اجازه میدادن خیمه امام حسین (ع) از مردان خالی بشه؟ چطور تونستن نظاره گر  باشن که جوانان رشید اهل بیتِ پیامبرشون، برای دفاع از زنان و کودکان قدم به میدان نبرد بذارن.....

 

با خودم میگفتم، چقدر نامرد بودن، چقدر سنگ دل بودن، چقدر پست و حقیر بودن، چقدر خواب غفلت مست شون کرده بود که صدای هل من ناصر ینصرونی رو شنیدن ولی همچنان در خواب سنگین غفلت ارمیده بودن. خیمه حسین(ع) تو دشت کربلا غریب بود و امروز..........

 

و امروز خیمه پسرش مهدی (عج)، ...................

نمیدونم کدوم صحرا، نمیدونم کجا، ....................

 

ولی هر جایی که هست بوی غیبت، بوی غربت، بوی بی یاوری، همه فضای دلم رو پر میکنه.

غریبی! عجب واژه آشنای دوریه.... اون روز حسین میان کوفیان غریب بود. دیروز فاطمه که تا به امروز مزارش غریبه... بقیع مون غریبه... مهدی(عج) تو غفلت منتظرانش، غریبه......... همش غربت، همش غیبت...


هر سال محرم و صفری باشکوه تر از همیشه. پر شیون تر از گذشته. تاسوعایی داغتر و عاشورایی سوزناکتر.... ولی...


ولی چرا بین این همه گریه کن حسین، بین این همه عزادار منتظر، بین این همه عاشق امامت و ولایت، پسر حسین(ع)، امام حاضر، مهدی موعود، منتقم زهرا، ..... چرا باید تو غیبت باشه؟ یعنی بین این همه ادم 313 تا منتظر واقعی پیدا نمیشه؟؟؟؟ یعنی واقعا اقامون اینقدر بین شیعیانش غریبه؟؟؟؟

 

وااااااااااااای.............

 

اینجا بود که دیگه فکر کردن بی معنی بود. اشک بود که لحظه های شرمندگی و شرمساری رو برام رقم میزد...............

 

ناخوداگاه رفتم سراغ یه کتاب، داغ دلم تازه تر شد. الان هم تصمیم گرفتم اون تکه اش رو برای شما بنویسم. امیدوارم شما پاسخی که از خودتون میگیرین، بیشتر از شرمندگی ای باشه که من بدست اوردم....

 

«... مهدی (عج) ادامه حسین (ع) است و انتظار ادامه عاشوار و بر آمده از آن؛ یکی رمز حیات شیعه است و دیگری رمز بقای آن.

فرهنگ عاشورا، دست مایه اساسی و مایه شکوفایی و بالندگی منتظران مهدی (عج) در عصر انتظار است.

پیوند عاشورا و انتظار و حسین و مهدی (عج) پیوند والد و ماولد است.

انتظار ادامه عاشورا، غدیر و بعثت است و ظهور روز فرج و مخرج حسین و ثمره خون اوکه در شریان تاریخ به جوش آمده است.

برای ما دورماندگان از صحنه عشورا، یک راه بیشتر نمانده و آن ثبت نام در کلاس انتظار و در آمدن در خیل منتظران است که در حقیقت انتظار، همان خیمه حسین (ع) است.»

 

امام حسین علیه السلام: «دنیا به پایان نخواهد رسید تا وقتى که خداوند مردى را از دودمان من مبعوث فرماید و کیفر شما را بدهد»

 

 

پی نوشت: کتاب عاشورا و انتظار - اثبات الهداة ، ج 3، ص 505، ح 309 به نقل از شیخ طوسى، کتاب الغیبة

برگرفته از وبلاگ گروهی خیمه گاه حسین علیه السلام

 

 

کم کم داره بوی محرم از اون دورا به مشام میرسه. صدای کاروان عاشورا٬ از پس این سالهای دور٬ چه از نزدیک شنیده میشه.....

 

هر کس چله زیارت عاشورا گرفت٬ برای ظهور و فرج مولا٬ و شادی دل آقا٬ دعا رو فراموش نکنه....

 

 «التماس دعا»

 

«به امید ظهور موعود »

 

«اللهم عجل لولیک الفرج»

 


¤نویسنده: مهدی بهمنی

? نوشته های دیگران()

<      1   2      

! لیست کل یادداشت های این وبلاگ