یکى بگه چند سالشه ، دختر ِ خوب ِ بد شده؟ یکى بگه این بدى رُ ، اون از کجا بلد شده؟ یکى بگه این بچهها ، مالِ کدوم مملکتن؟ یکى بگه که چى شدن ، سرمایههاى این وطن؟
مگه اذون تو گوش ِ این بچهها خونده نمىشه؟ دختر ِ خوب ِ بد شده ، واسه چى اینقده آتیشه؟ مگه تموم ِ بچهها، کتاب دینى ندارن؟ مگه به زور جلو اونا ، یه جانماز نمىذارن؟
مگه تو هر محلهمون ، یه دونه مسجد نداریم؟ روضه مگه نمىگیرم ، سفره مگه نمىذاریم؟ تمومه ارگاناى ما ، مگه حِراست نداره؟ مگه که این جامعهمون ، به فشار عادت نداره؟
هشت سال مىجنگه باباجون ، مىگید دفاع مقدسه باباى من کشته مىشه ، حرفاى بیهوده بسه باباى من جون مىده وُ ، شهید مال شما مىشه تقّى به توقّى مىخوره ، این انقلاب طلا مىشه
سى ساله که دارید مىگیم ، اسلام ناب احمدى از خوبى چیزى ندیدم، به غیرَ از این همه بدى حرفِ حسابتون چیه؟ بگیم که کى مقصره؟ نکنه من مقصرم، آبروتون داره میره
(نگاه دوم)فاطمه فاطمه نیست!!!
فاطمه فاطمه نیست ، تو راس مىگی اما یه فرشته مىتونه باشه اگه عصمتش مثه فاطمه نیست مىتونه که فاطمه گونه باشه
تو کدوم جغرافیا فرشته رُ با این اوضاع تو خیابون مىبینى تو کدوم صفحهى تاریخ اینهمه چهرههاى نیمه عریون مىبینى
آره ما بىهنراى عالمیم اگه زلفاى پریشون هنره کسى که مدعیه نجابته ساده از هویتش نمىگذره
آخه بىانصافیم حدِّى داره دختر ِ ایرونى و این همه رنگ جلو چشم ِ هیز ِ این زمینیا چهرهى مریخى و مانتوى تنگ
یادمه روزاى که کشف حجاب راهى جز دعا به آسمون نداشت گریهى دخترکاى چادرى جوابی به غیر ِ خفهخون نداشت
دخترى که سایبونِ عفتش زیر پاى ِ یاغِیا لگد مىشد امّا تو تِست ِ نجابت همیشه نمره هاش بالاى مرز ِ صد مىشد
قدیما هر کى خودش بود و خودش حرفِ شکلِ تو و شکلِ من نبود تو دل ِ دختراى سادهى شهر عقدهى مثه کسى شدن نبود
اون روزا اتاقِ بچهها فقط بوى اسباب بازى و کتاب مىداد بابا شب از سَر ِ کار که برمىگشت سارا دستش یه لیوانِ آب مىداد
حتى اون وقتا که قانون شده بود کسى بیرون نره از ساعت هشت دارا با مشت گره کرده بازم تو خیابون پى ِ آزادى مىگشت
غرور ِ مردم اون روزاى شهر مثه حالا ، که تو ابهامه نبود اون روزا غیرت ِ مردونه فقط واسه تیتر ِ داغِ روزنامه نبود