اخراجی ها !!! - ****شهدا شرمنده ایم**** شهدا شرمنده ایم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اوقات شرعی
امروز : پنج شنبه 103 اردیبهشت 13
u ****شهدا شرمنده ایم****

[ و او را گفتند : اى امیر مؤمنان چه مى‏شد اگر موى خود را رنگین مى‏کردى ؟ ] رنگ کردن مو آرایش است و ما در سوک به سر مى‏بریم [ و از سوک رحلت رسول خدا ( ص ) را قصد دارد . ] [نهج البلاغه]

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 233341

:: بازدیدهای امروز :31

:: بازدیدهای دیروز :20

vپیوندهای روزانه

سایت مراجع معظم تقلید و علماء شیعه [154]
بهترین یادگاری [237]
بروبچ قمی حالشو ببرن [209]
فارسی نگار [80]
کانون هادیان امت (مسجد امام هادی قم) [115]
.: جدول لیگ برتر :. [162]
دیکشنری [158]
استقلالیها [542]
ایران ورزشی [159]
روزناما خبرورزشی [227]
به لحظه ترین اخبار فوتبال ایران [164]
هیئت انصارالمهدی [218]
جگر داری بیا تو [482]
[آرشیو(13)]

vدرباره من

****شهدا شرمنده ایم****

مدیر وبلاگ : مهدی بهمنی[186]
نویسندگان وبلاگ :
داداش کوچولو
داداش کوچولو (@)[8]

عبدالله
عبدالله (@)[22]


گاه سکوت یک دوست معجزه میکنه ، و تو می آموزی که همیشه ، بودن در فریاد نیست

vلوگوی وبلاگ

****شهدا شرمنده ایم****

v لینک وبلاگ دوستان

دشت جنون
اس ام اس عاشقانه
بنده ی خدا
یک کلمه حرف حساب
اردبیل شهری برای همه
دوباره سبز می شویم...
نور
جاده خاطره ها
بانک مقالات روانشناسی
صفحات انتظار در فراق گل نرگس
سوز و گداز
طلبه میلیونر
کشکول
حسن تنهاترین سردار دنیاست
.: شهر عشق :.
پر شکسته
* امام مبین *
منتظر ظهور

v لوگوی وبلاگ دوستان
















vفهرست موضوعی یادداشت ها

فناوری اطلاعات[116] . موبایل و ترفند[5] . فوتبال[3] . عکسها و تصاویر جالب[2] . ترفند[2] . کامپیوتر[2] . ویندوز[2] . کامپیوتر . کلیپ بورد . کفش . مایکروسافت . مجتبی جباری . مرورگر . نرم افزارهای عیب یابی . همجنس‌بازی . واعظی آشتیانی . وسواس . ترفندستان . حافظه . روسپیگری . سکس . سوسک . سیستم عامل . شهادت . شهدا . شیطان . عجیب‌ . عطار . عید غدیر خم . غزه . فاطمه معصومه . فراکسیون . فوق العاده . فیلمهای سکسی . قطبی . SMS . آبی . استقلال و منصوریان و امیر قلعه نویی و داش علی منصوریان . اسقلالی . اعتیاد . اعیاد و عزاداریها . المپیک . المنتظر . امام رضا(ع) . امام صادق . امیر قلعه نوعی . اینترنت . اینترنت اکسپلورر . بسیجی . بیت‌المال . پرسپولیس . تجاوز جنسی .

vمطالب قبلی

فمژناوری اطلاعات
دانشگاه مجازی
ایمیل و اینترنت
عکسها و تصاویر جالب
مذهبی
عاشقانه
اجتماعی
ورزشی
مناسبتها
متفرقه
اس ام اس
داستان و مطالب جالب
علمی
سیاسی

vآهنگ وبلاگ

vوضعیت من در یاهو

یــــاهـو

vاشتراک در خبرنامه

 

! اخراجی ها !!!

جمعه 88/7/3 :: ساعت 4:33 عصر

مامور سر شماری :

از 1000 نفری که امروز سند خلد برین داشته اند یک نفر جعلی وارد شده است !  یا خودش کارت

سوختش  را بر دارد و چون بچه آدمیزاده  راه خروج در پیش بگیرد یا  توسط نیروهای ضربتی .... 

که اخگر به دست و پای می افتد :

قربانتان بروم .... دورتان بگردم .... گمان کنم حقمان اینجا پایمال شده باشد !  ما و جهنم ؟!! بروید خودتان

ببینید ! روزه گرفته ایم اضافه بر سازمان ! نماز خوانده ایم اضافه بر سازمان ! خمس داده ایم نه یک پنجم

 که یک دوم ! ...  مامور سرشماری کلافه پاسخ می دهد :

_ اینجا هم که ظاهرا اضافه بر سازمان داخل شده اید ! وقت تلف ندارید که قرار است فیلم " اخراجی ها "

برایتان بگذاریم ....

 اخگر شاد می شود :

دستتان درد نکند ! بیخود که بهشت بهشت نشده است ! یادمان رفت بگوییم که اخراجی ها را نیز صد ها

بار و اضافه بر سازمان دیده ایم ! و بلافاصله خود را جمع و جور می نماید و پرده  کنار  می رود :

میمنت :

ما بد !  ما مرده شور !  ما یزید ! ما روی زمین مزید ! ما خزنده ! ما درنده ! ما جهنده ! ما جونده ! ما اصلا

آدم نیستیم ! ولی اخگر خانم ! بین حیوانات هم عاطفه مادری وجود دارد ! پدر بچه اش را دوست دارد !

چه طور دلتان می آید مادر و بچه را از هم جدا کنید ؟! چه طور راضی می شوید پدر و مادری یکسال آزگار

جگر گوشه شان را نبینند ! و اخگر هوار می کشد :

زود جل و پلاستان را جمع کنید تا به 118 زنگ نزده ام !  میمنت هم فریاد می آورد مگر چه گناهی

کرده ایم ؟ بالاخره 118 هم خودشان آدمند دیگر ! که آقا ولی زار می زند : چرا هوار می کشید آخر !

 118 کدام است ؟! آن که شنیده اید 110 است ! میمنت هم به التماس می افتد :

118 .... 110 .... 117 ... 111 .... من دیگر برایم فرقی نمی کند .. من بچه ام را یکسال است ندیده ام

و دیگر  تاب دوری تنها جگر گوشه ام را ندارم و رو به اخگر التماس می کند :

خودتان مادرید .. نیستید ؟! مرده شوری می کنم دزدی که نمی کنم نا مسلمان ! نان حلال در می آورم

خیلی ها  عرضه همین  مرده شوری را هم ندارند و روز روشن از دیوار مردم بالا می روند ....

اخگر هم هوار می کشد :

من از ابتدا با حامد و دخترتان فرنگیس شرط کرده بودم که بعد از این وصلت نا میمونشان یا ما یا شما !

حال تا بیش از این آبرو از ما جلوی در و همسایه ساقط نشده است بروید  که میمنت به گریه می افتد :

فقط یک لحظه ! همین جلوی در ... توی خانه  نمی آییم ! که اخگر با شدت میمنت از در حیاط به کوچه

 هل داده و دو اخراجی میمنت و آقا ولی باز هم گریان و دلشکسته راه خانه در پیش می گیرند !

مامور سرشماری :

چه شده است ؟!  و اخگر پاسخ می دهد :

هیچ ! ولی خدایی یک سوال ! از زمان شروع فیلم عده ای  پشت سرمان مدام دارند تخمه می شکنند و

ریز ریز می خندند و پچ پچ می نمایند  .... اینها  کیانند ؟!

که میمنت  از پشت سر پاسخ می هد : غریبه نیستیم اخگر خانم ! شما فیلمتان را ببینید ....

 


¤نویسنده: مهدی بهمنی

? نوشته های دیگران()


! لیست کل یادداشت های این وبلاگ